"در گرماگرم نبرد، آشکار شد مصریان را دست کم گرفته بودیم. ما بدون این که در باره سلاح و سپر آن ها اطلاعات کافی داشته باشیم قضاوت کرده و حتی سازو برگ آنها را به مسخره گرفته بودیم. گمان برده بودیم می توانیم با کمک چند ارابه آنها را درهم بشکنیم. لیک چنین نشد و ما از سوی ایشان گزند جدی دیدیم. مردانه می جنگیدند و با فکر. نتیجه این خطای ما آن بود که آبادیس (یکی از فرماندهان) همان روز نخست به دست مصریان از پا درآمد. روزها گذشت تا همسرش پانته آ توانست خود به میدان برود و جسد اورا از چنگ لاشخورها برهاند. بعدها شنیدم همان روز همراه با خدمه جسد را در کالسکه شخصی خویش نهاده و به دوردست ها کناررود آرام و خاموش پاکتولس که در دشت پیرامون ساردیس جاری است برده و همان جا دستور داده خدمه گودالی کنده و جنازه را در آن گذاشته اند. آن گاه در فرصتی کنار جنازه دراز کشیده و با خنجر گلوی خویش را دریده است. این فاجعه قلبم را فشرد. فرمان دادم بارگاهی بر گور مشترک ایشان بنا کنند و در فرصتی برای ادای احترام بر گور آنان حاضر شدم و پیمان بستم همواره دوستدار و پشتیبان عشق باشم"
+ نوشته شده توسط وحید قاسمی در چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۱ و ساعت 9:15 |